یونگ پو در سال ۲ قبل از میلاد، پس از دشمنی تسو با سلسلهی هان، با اتحاد با هان برعلیه تسو شورید که در طی آن ۶۰ هزار نفر کشته شدند. سرنوشت نارو به دست یونگ پو به پایان رسید و نارو در این جنگ کشته شد. نهایتا تسو یونگ پو را به قتل رسانید و شورش یونگ پو (که در آن زمان وزیر جنگ بویو بود) ناکام ماند.
جومونگ با این سه نفر (اویی، ماری، هیوب بو) در منطقه بویو آشنا شد و آنها کم کم به او وابسته شدند و جز یاران وفادار او باقی ماندند. باید بدانید که این سه یار جدا نشدنی در انجام فعالیت هایی چون تاسیس گروه داموا و متحد نمودن جولبون با جومونگ نقش بسزایی ایفا نمودند. لازم به ذکر است هیوب بو که در تمامی جنگ ها همراه جومونگ بود، علاقه شدیدی به وی داشت. به همین دلیل زمانی که جومونگ مرد، او نتوانست این فراق را تحمل نماید و استعفا دارد. در کتاب سامگوک یوسا عنوان شده است که هیوب یو چون با طرز حکومت شاه یوری موافق نبود، از همین رو از سمت خود استعفا داد. پس از استعفا نیز او تا انتهای عمر خود به صورت یک فرد عادی زندگی نمود.
هیوبو، ماری و اویی از جمله راهزنان نام آشنا در امپراطوری بوبو بودند که پس از آشنایی با جومونگ به یاران وفادار وی تبدیل شدند. ماری یکی از وزیران جومونگ بود که طی جنگ با سلسله ژین در سال 12 پس از میلاد، کشته شد. او در این جنگ رهبر ارتش بود.
در زمان پادشاه تسو، نارو یکی از ژنرال های فداکار وی بود. او در منطقه ای به نام ساچلدو به دنیا آمده بود. در زبان محلی نارو به یکی از رودخانه های معروف نزدیک ساچلدو اشاره دارد. نارو در جنگ های بسیاری حضور داشت و جزو نیروهای قوی نیز محسوب میشد. طی جنگ بویو و گوگوریو که در زمان پادشاهی یوری اتفاق افتاد، او به تنهایی توانست 5 دژ گوگوریو را فتح کند. نارو طی یک جنگ که 2 سال قبل از میلاد رخ داد، کشته شد. کشته شدن وی در زمان پادشاهی یونگی بود. در آن زمان طی دشمنی تسو و هان، شورش بزرگی رخ داد و نارو نیز این بین جان خود را از دست داد.
گفته می شود در زمانی که تسو دشمن هان شد، یونگپو بهترین فرصت را به دست آورد و با همکاری ارتش هان، به قصر بویو حمله نمود تا برادرش را از میدان حذف نماید. مفسران بیان می دارند در تاریخ بویو این مورد یکی از خونین ترین جنگ های شورشی بوده است. بسیاری از تاریخ نویسان این شورش را در کره بی سابقه می دانند زیرا طی آن شصت هزار نفر کشته شدند. جالب است که بدانید در این شورش که به شکست خوردن یونگ انجامید، همه به جز پسر او کشته شدند. در مورد نارو و خانواده او اطلاعات زیادی در دست نیست اما گفته می شود وی فرزند یک اشراف زاده به نام ناجوشین یا ناجوچین است.
سوسانو که به سوسونو ملقب است، به صورت کامل یون سوسانو (کرهای: 스사노오) خوانده می شود که همسر جومونگ است. وی بین سال های (۶۷ – ۶ ق. م) زندگی می کرد و دارای دو پسر به نام های بیریو و اونجو بود که بیریو پس از نوجوانی پادشاه باکجه شد. جومونگ همسر دوم سوسانو بود. همسر اول وی جیندا وو تائه نام داشت که برادر کوچکتر امپراتور گوموا بود. بسیاری از تاریخ نویسان معتقد هستند که دو پسر سوسانو از همسر اول او هستند. ، جیندا در تاسیس گوگوریو و باکجه نقش مهمی و اساسی بر عهده داشت.
بر اساس نوشته های کتاب سامگوک ساگی، سوسانو دختر یک تاجر بسیار پولدار به نام یونتابال بود که در جولبون شخصیتی نام آشنا بود. سوسانو و جومونگ دوست داشتند با هم ازدواج نمایند اما به دلیل برخی از مشکلات این اتفاق نیفتاد. بعد از این ماجرا سوسانو با اوته ازدواج کرد و از او صاحب دو پسر گردید. پس از اینکه اوته طی بیماری مرد، سوسانو با جومونگ ازدواج نمود و به کمک هم امپراطوری گوگوریو را بنا نمودند.
بعد از اینکه بانو یهسویا (همسر اول جومونگ) و یوری (پسر جومونگ) به گوگوریو آمدند و به جومونگ پیوستند، سوسانو تصمیم گرفت برای جلوگیری از درگیری بین فرزندانش و یوری درباره ولیعهدی و برای جلوگیری از فروپاشی امپراتوری گوگوریو، آنجا را ترک کند. او همراه با فرزندان و ده وزیر به سمت جنوب رفت. ترک گوگوریو باعث شد که پسرش، اونجو، امپراتوری جدیدی به نام باکجه را تشکیل دهد.
وقایع سالیانه در امپراتوری باکجه برای بیریو و اونو، دو فرزند سوسانو، با شکستها و ناکامیهای تلخی همراه بود که شرح آنها به قرار زیر است:
زمانی که پادشاه جومونگ به منطقه جلبن فرار کرد تا از مشکلاتی که برایش پیش آمده بگریزد، مادرمان سوسانو از داراییهای خود استفاده کرد تا به بوجود آوردن یک پادشاهی جدید کمک کند. با وجود تلاشها و عشق وی، پادشاهی به یوری، برادرم، رسید و برای ما چیزی باقی نماند. ما همراه با مادرمان به سمت جنوب حرکت کردیم و سرزمینی مناسب را برای ایجاد یک پادشاهی جدید انتخاب کردیم.
سوسانو با دو پسر، پیروان و اعضای خانواده خود به همراه مردم قبیله در سال 19 قبل از میلاد به سمت جنوب رهسپار شدند و به شهر هانسان کوچ نمودند. لازم به ذکر است که سوسانو خود از این قبیله بود. در آن زمان بیریو مایل بود که کنار دریا محلی برای اقامت پیدا نماید از همین رو به منطقه میچاهول رفتند. در طرف دیگر اونجو نیز یک دژ مستحکم در منطقه هانام حدود سال 18 قبل از میلاد بنا نمود و یک پادشاهی جدید با نام سیبچه را تاسیس کرد. این نام در لغت به معنای “کمک ده پیرو” است.
میچاهول از لحاظ جغرافیایی منطقه خوبی برای امرار معاش نبود زیرا خاک آن بسیار روان، نمناک و شور بود. از همین رو پس از مدتی بیریو از تصمیم خود مبنی بر سکونت در این منطقه پشیمان شد و تا زمان مرگ نیز از این تصمیم شرمسار بود. پس از مرگ او مردم بیریو به دژ “ویریه” آمدند تا از او حمایت نمایند. پادشاهی اونجو “سیپجه” نام داشت؛ که پس از مدتی این مورد به باکجه به معنای “صدها خانواده که از دریا گذشتند” تغییر نمود. سوسونو از رشد پادشاهی پسر خود احساس خوبی داشت تا اینکه سرانجام در سن 61 سالگی مرد.
بررسی اسم و شخصیت
معنی اسم سوسانو آن تا حد زیادی با شخصیت او هماهنگ بود.اسم انتخابی یونتابال برای دخترش معنا و مفهوم زیادی را به همراه دارد. میتوان بیان نمود که این نام به معنی نور خورشید است. در واقع زمانی که آفتاب به صورت عمود می تابد دقیقا به معنی سوسونو است. از سوی دیگر برخی از افراد این اسم را به دختری با علم، اجتماعی و روشن فکر نیز معنی می نمایند. جالب است که بدانید رنگ نمادین این اسم زرد بوده و به معنای زندگی و حیات می باشد. در واقع سوسانو به معنای نوری است که بر همه به صورت مساوی می تابد و افراد را مورد لطف خود قرار می دهد.
اگر میخواهیم به خودمان ارزش بدهیم، اگر میخواهیم قیمت پیدا کنیم، اگر میخواهیم در نزد خدا و پیغمبر خدا محترم باشیم، در نزد ملل جهان محترم باشیم، باید این اصل را زنده کنیم. اگر پیغمبر اسلام زنده میبود، امروز چه میکرد؟ درباره چه مسألهای میاندیشید؟ واللهِ و باللهِ قسم میخورم که پیغمبر اکرم در قبر مقدسش امروز از یهود میلرزد. این یک مسأله دودوتا چهارتاست. اگر کسی نگوید، گناه کرده است. من اگر نگویم واللهِ مرتکب گناه شدهام، و هر خطیب و واعظی اگر نگوید مرتکب گناه شده است. واللهِ و باللهِ ما در برابر این قضیه مسؤولیم. به خدا قسم مسؤولیت داریم. به خدا قسم ما غافل هستیم. واللهِ قضیهای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است، این قضیه است.
تحریف تاریخ
گذشته از جنبه اسلامی، فلسطین چه تاریخچهای دارد؟ قضیه فلسطین مربوط به دولتی از دولتهای اسلامی هم نیست؛ مربوط به یک ملت است، ملتی که او را به زور از خانهاش بیرون کردهاند. تاریخچه فلسطین چیست؟ مدعی هستند که در سه هزار سال پیش دو نفر از ما (داود و سلیمان) برای مدت موقتی در آنجا سلطنت کردهاند، دیگه تموم شد. تاریخ را بخوانید؛ در تمام این مدت دو سه هزار ساله، کِی بوده است که سرزمین فلسطین به یهود تعلق داشته است؟ کی بوده است که اکثریت سرزمین فلسطین مال ملت یهود باشد؟ آیا بیشتر سرزمین فلسطین از آنِ ملت یهود است؟ قبل از اسلام هم مال آنها نبود، بعد از اسلام هم مال آنها نبود. روزی که مسلمین فلسطین را فتح کردند، فلسطین دراختیار مسیحیها بود نه در اختیار یهودیها و اتفاقاً مسیحیها که با مسلمین صلح کردند، یکی از مواردی که در صلحنامه گنجاندند این بود که شما یهود را در اینجا راه ندهید. گفتند: «ما با شما زندگی میکنیم ولی با یهود زندگی نمیکنیم.» چطور شد که یکدفعه نام وطن یهودی به خود گرفت؟ یکی از قضایایی که کارنامه قرنِ ما را تاریک میکند (این قرنی که به دروغ نام حقوق بشر، نام آزادی، نام انسانیت بر آن گذاشتهاند) همین قضیه است.
قصه پر غصه تشکیل دولت اسرائیل
یهودیهای دنیا بعد از اینکه از ملتهای غیرمسلمان زجر و شکنجه و آزار میبینند (در روسیه، آلمان و بسیاری از نقاط دنیا)، بزرگانشان مینشینند میگویند تا وقتی که ما در اطراف دنیا متفرّق هستیم، در هر جا اقلیتی هستیم، سرنوشت ما همین است. ما باید مرکزی را انتخاب کنیم و همهمان آنجا جمع شویم، اتباع مذهب یهود آنجا جمع شوند. اول هم جایی را که فکر نمیکنند، فلسطین است؛ جاهای دیگر را فکر میکنند. بعد، جنگ بین الملل اول پیش میآید. (البته من خلاصهاش را عرض میکنم. میتوانید کتابهایی را که در این زمینه نوشته شده است بخوانید.) متفقین با عثمانیها میجنگند (من نمیخوام از عثمانیها دفاع بکنم ولی هرچه بود یک حکومت واحدی بود، اگر هم ظالم بود بالاخره واحد بود.). اعراب ساده لوح که از حکومت عثمانی به ستوه آمده بودند تحریک متفقین را پذیرفتند. از داخل، علیه حکومت عثمانی جنگیدند به وعده اینکه به خود آنها در مقابل عثمانیها استقلال بدهند.
انگلیسها به اینها قول قطعی دادند که ما به شما استقلال میدهیم به شرط اینکه به نفع ما با عثمانیها بجنگید. این بیچارهها جنگیدند. در خلالی که این بدبختهای نادان ناآگاه داشتند با دولتِ تاحدودی اسلامی خودشان میجنگیدند، انگلستان قول و قرار خودش را با حزب صهیونیسم که تازه تشکیل شده بود محکم کرد که فلسطین را به شما میدهیم در قلب کشورهای اسلامی. جامعه ملل به وجود میآید و تصویب میکند که در دنیا ملتهایی هستند که چون رشد ندارند، ما باید برایشان سرپرست معین کنیم تا اینها را اداره کنند. درواقع میخواستند ارثیه عثمانیها را تقسیم کنند. قسمتی از آنها را دادند به فرانسه، قسمتی را دادند به انگلستان و… از جمله جاهایی که انگلستان گرفت فلسطین بود. گفت من قیم و سرپرست شما هستم! رسماً شد کفیل. بعد به صهیونیستها وعده داد (وعده معروف باروکون) که من اینجا را به شما میسپارم. «صهیونیستها» یعنی یهودیانی که دهها قرن بود که در گوشههای دیگر دنیا زندگی میکردند و از نژادهای دیگر بودند. من خودم فکر میکردم که یهودیان موجود، همه از نسل اسرائیلند. حالا میبینم تاریخ تشکیک میکند، میگوید این حرف دروغ است.
بسیاری از این یهودیها حتی از نسل اسرائیل هم نیستند؛ اینها فقط جامعه مشترکشون مذهب است؛ حتی نژادشون هم خالص نمانده است. یهودیهایی که در اطراف دنیا زندگی میکردند، فقط به این دلیل که فرنگیها به اینها زجر دادند و اینها دنبال نقطهای میگردند که در آنجا جمع شوند و به این دلیل که مردم خیانتپیشهای هستند و به دلیل اینکه کتاب مقدسشون بهشون اجازه داده که اگه به سرزمینی رفتی رحم نباید در شما وجود داشته باشد، از هیچ وسیلهای برای پیشبرد هدف خودتون شما امتناع نکنید! در حالیکه یهودی بومی بیش از ۵۰ هزار نفر در فلسطین نیست که الان همان بیچارهها (یهودیهای بومی) در بدبخی فوق العادهای زندگی میکنند. یعنی یهودیهای اروپایی و آمریکایی که آمدند، از جمله بدبختیهایی که به وجود آوردند، برای یهودیهای اصیلی هست که در اونجا حق دارند زندگی کنند.
بعد انگلستان آمد وسیله مهاجرتشون رو فراهم کرد. مدام فرستاد، فرستاد؛ یه عده روشنفکر در میان اعراب بود، قیام کردند، انقلاب کردند، اینها را کشتند، اعدام کردند، به دار کشیدند، مدام فرستادند، فرستادند، فرستاند؛ همینکه عده زیاد شد، اسلحه زیادی هم در میان اینها پخش کردند، بعد افتادند به جان مسلمانان بومی، کشتند و زدند و بعد هم بیرون و آواره کردند. پشت سر یکدگیر مدام مهاجرت از کشورهای اروپایی آمدند، آمدند، آمدند؛ آقا این یهودیهایی که شما اسمش رو میشنوید، موشه دایان، گلدابایر و … آخه ببینید اینها از کجای دنیا آمدند که امروز مدعی هستند این سرزمین، سرزمین ماست! از کجای دنیا آمدهاند؟!
امروز شما ببینید در حدود ۳ میلیون نفر مسلمانِ آواره از خانه و زندگی خودش است. هدف مگر تنها همین است که یک دولت کوچکی آنجا تشکیل شود؟ خیلی اشتباه کردید. خیلی همه اشتباه میکنیم. او میداند که یک دولت کوچک نهایتا نمیتواند آنجا زندگی کند؛ یک اسرائیلِ بزرگ، دامنهاش از این طرف تا ایران خودمان شاید کشیده شود! به قول عبدالرحمن فرامرزی (موسس کیهان در دوران پهلوی):«این اسرائیلی که من میشناسم، فردا ادعای شیراز را میکند، میگوید شاعران خودِ شما همیشه در شعر خودشون اسم شیراز رو گذاشتند، ملک سلیمان. هرچه میگویی اون تشبیه است؛ میگوید اع! سند از این بهتر؟! اینجا از قدیم میگویند ملک سلیمان بوده و جزو ملک سلیمان است اینجا.» مگر ادعای مدینه و خیبر را ندارند؟ خیبر که نزدیک مدینه است. مگر روزولت پیشنهاد نداد به پادشاه وقت عربستان سعودی که این (خیبر) را شما بیاید بفروشید به اینها؟ مگر اینها ادعای عراق، از سرزمینهای مقدس شما را ندارند؟
والله و بالله ما در برابر این قضیه مسئولیم . به خدا قسم مسئولیت داریم . به خدا قسم ما غافل هستیم . و الله قضیهای که دل پیغمبر اکرم را امروز خون کرده است ، این قضیه است . داستانی که دل حسین بن علی را خون کرده ، این قضیه است . اگر میخواهیم به خودمان ارزش بدهیم ، اگر میخواهیم به عزاداری حسین بن علی ارزش بدهیم ، باید فکر کنیم که اگر حسین بن علی امروز بود و خودش میگفت برای من عزاداری کنید، میگفت چه شعاری بدهید ؟ آیا میگفت بخوانید : ” نوجوان اکبر من” یا میگفت بگویید : ” زینب مضطرم الوداع ، الوداع ” ؟! چیزهایی که من (امام حسین) در عمرم هرگز به اینجور شعارهای پست و کثیف ذلت آور تن ندادم و یک کلمه از این حرفها نگفتم؟! اگر حسین بن علی بود میگفت اگر میخواهی برای من عزاداری کنی، برای من سینه و زنجیر بزنی، شعار امروز تو باید فلسطین باشد . شمر امروز موشه دایان است. شمر هزار و سیصد سال پیش مُرد، شمر امروز را بشناس. امروز باید در و دیوار این شهر برای شعار فلسطین تکان بخورد.
هی دروغ در مغز ما کردند که آقا این یک مسئله داخلی است. مربوط به عرب و اسرائیل است. باز به قول عبدالرحمن فرامرزی، «اگر مال اینهاست، اگر مذهبی نیست، چرا یهودیهای دیگرِ دنیا از آنجا مرتب پول برای اینها میفرستند؟ چرا؟» ما چه جوابی در مقابل اسلام داریم؟ چه جوابی در مقابل پیغمبر خدا داریم؟ چند روز پیش (سال ۱۳۴۸ هجر شمسی) در رورزنامه نخواندید که سال گذشته ۵۰۰ میلیون دلار (معادل ۴ میلیارد و دویست میلیون دلار امروزی) یهودیهای سایر نقاط دنیا (نه یهودیهایی که فعلا شناسنامه اسرائیلی دارند) پول جمع کردند فرستادند برای اینها. فرستادند چکار کنند؟ فرستادند با این پولها فانتوم بخرند، بمب بریزند بر سر مسلمانان. یهودیهای ایرانِ خودمون در سال گذشته شنیدهام معادل پول ۲ فانتوم برای آنها فرستادند؛ و من اون یهودیها را به عنوان اینکه یهودی هستند ملامت نمیکنم؛ ما خودمون رو باید ملامت بکنیم، او به همکیش خود کمک کرده است.
با تمام افتخار هم پول میفرستد، رسید هم از موشه دایان میگیرد. مگر ننوشتهاند که الان فقط یهودیان مقیم آمریکا روزی ۱ میلیون دلار (معادل ۹ میلیون و ۲۰۰ هزار دلار امروزی) به اسرائیل کمک میکنند. آنوقت تلاش ما مسلمین در این زمینه چه بوده است؟ به خدا خجالت دارد ما خودمان را مسلمان بدانیم، خودمان را شیعه علی بن ابی طالب بخوانیم. من باید بگم بعد از این حرام است این داستانی که از علی بن ابی طالب نقل میکنیم. علی بن ابی طالب روزی که شنید دشمن حمله برده است به کشور اسلامی …….
و بعد گفت من شنیدهام که اینها آمدهاند، آمدهاند زینت زن مسلمان یا زنی که در حمایت مسلمان است گرفتهاند …… «به خدا قسم من شنیدهام، دشمن چنین اهانتی کرده است، آمده است سرزمین مسلمین را غارت کرده است، مردانشان را کشته و اسیر کرده است، متعرض زنان آن شده است، زیورها را از گوش و دست زنهای آنها جدا کرده است،» (بعد همین علی بن ابی طالب که ما اظهار تشیع وی میکنیم و حساسیتهای بیمعنی و دروغی نشان میدهیم گفت) «اگر یک مرد مسلمان با شنیدن این خبر دق کند و بمیرد، سزاوار است و مورد ملامت نیست.»
آیا ما وظیفه نداریم که کمک مالی به آنها بکنیم؟ آیا اینها مسلمان نیستند، عزیزان ندارند؟ آیا اینها برای حق مشروع بشری قیام نمیکنند؟ چه کسی در دنیا منکر است که فلسطینیهای آواره حق ندارند به وطنشان برگردند؟ من در سفر مکه برخی از اینها را دیدم، یک جوانهایی که خیلی از جوانهای من و شما رشیدتر، چیز فهمتر، تو دل بروتر؛ و فقط میگفتند که م فقط امیدمان به خون شهیدانمان است، غیر از امید شهیدانمان ما امید دیگری نداریم.
افرادی توی اینها هستند که وللهِ برای لباس خودشون محتاجند و برهنه دارند میجنگند. ما وظیفهای نداریم؟! من یک وقت حساب کردم از این هفتصد میلیون جمعیتِ (مسلمان) دنیا اگر اینها روزی معادل ۱ ریال ایرانی هرفرد بدهد، در سال نزدیک ۳۰۰ میلیارد دلار میشود. اگر مردم ایران خودمون که ۲۵ میلیون نفر هستیم و ۹۸٪ ما مسلمان است، اگر هرفردی روزی ۱ ریال بخواهد به فلسطینیها کمک کند، در سال حدود ۹۰ میلیون تومان (حدود ۳۵۷ میلیارد تومانِ امروزی) میشود؛ اگر یک عشر این مسلمانها بخواهد در روزی ۱ ریال کمک بکند، در سال ۹ میلیون تومان (حدود ۱۱۰ میلیارد تومانِ امروزی) میشود.
هی قرآن بخونید، « فضل الله المجاهدین باموالهم و انفسهم (سوره نساء ، آیه ۹۵) الذین آمنوا و هاجروا و جاهدوا فی سبیل الله باموالهم و انفسهم»( سوره توبه ، آیه ۲۰) به وسیله مال که میتوانیم کمک کنیم . والله این انفاق واجب است، مثل نماز خواندن و روزه گرفتن واجب است. اولین سوالی که بعد از مُردن از ما میکنند همین است که در زمینه همبستگی اسلامی چه کردید ؟ پیغمبر فرمود : « من سمع مسلما ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم » هر کس بشنود صدای مسلمانی را که فریاد میکند یاللمسلمین مسلمانان به فریاد من برسید ، و او را کمک نکند ، دیگر مسلمان نیست ، من او را مسلمان نمیدانم . چه مانعی دارد که ما برای اینها حساب باز کنیم ؟ چه مانعی دارد که مقدار کمی از درآمد خودمان را اختصاص به اینها بدهیم؟
چرا یهودیهای دنیا (حتی یهودیهای ایران) کمک بکنند، ملت دیگر آنها را تحسین میکنند، باریک ا… میگویند، ملت بیدار مینامند ولی ما نکنیم، چرا نکنیم؟! مردم بیدار آن مردمی هستند که فرصت شناس باشند، دردشناس باشند، حقایق شناس باشند. من وظیفه خودم را عمل کردم . وظیفه من فقط گفتن بود و خدا میداند جز تحت فشار وجدان و وظیفه خودم چیز دیگری نبود. این کمک مالی را وظیفه شما میدانم و وظیفه خودم و هر خطیب و واعظی میدانم که این را بگوید، بر هر خطیب و واعظی واجب میدانم که چنین حرفی را بزند. مراجع تقلید بزرگی مثل آیت الله حکیم و دیگران رسما فتوا دادهاند که کسی که در آنجا کشته میشود، اگر نماز هم نخواند شهید در راه خداست. پس بیاییم به خودمان ارزش بدهیم، به کار و فکر خودمان ارزش بدهیم ، به کتابهای خودمان ارزش بدهیم، به پولهای خودمان ارزش بدهیم، خودمان را در میان ملل دنیا آبرومند بکنیم.
علت اینکه دولتهای بزرگ جهان چندان درباره سرنوشت ما نمیاندیشند، این است که معتقدند مسلمان غیرت ندارد. آمریکا را فقط همین یکی جری کرده است. میگوید مسلمان جماعت غیرت ندارد، همبستگی و همدردی ندارد. میگوید یهودی که برای پول میمیرد، جز پول چیزی نمیشناسد، خدایش پول است، زندگیش پول است، حیات و مماتش پول است ، به یک چنین مسئله حساسی که میرسد روزی یک میلیون دلار به همکیشانش کمک میکند ولی هفتصد میلیون مسلمان دنیا کوچکترین کمکی به همکیش خود نمیکنند.
راههای کمک به فلسطین
کمکهای نقدی خود به مردم فلسطین را به شماره حساب 99999 و شماره کارت 6037997544999999 نزد بانک ملی به نام جمعیت هلال احمر (منبع)
شخصیتی به نام ژنرال اویی وجود داشت که به عنوان یکی از فرماندهان و یاران جومونگ شناخته میشد. او نقش مهمی در تأسیس گروه گوگوریو داشت و در پایان زندگی خود نیز به قتل رسید.
ژنرال اویی در یک روستا از کشور بویو حدود 59 سال قبل از میلاد چشم به جهان گشود. با توجه به شرایط خانوادگی و فقر زیاد، او ابتدا راهزنی می نمود اما پس از آشنایی و رفاقت با شاهزاده جومونگ این کار را کنار گذاشت و به زندگی شرافتمندانه پرداخت. اویی به همراه هیوبو و ماری که دوستان نزدیک او بودند به یاران قسم خورده جومونگ تبدیل شدند که در جنگ های بسیاری رشادت نمودند.
جومونگ به همراه اویی حدود 37 سال قبل از میلاد موفق شد تا گوگوریو را تاسیس نماید. زمانی که امپراطور جومونگ در سال 19 قبل از میلاد مرد، یوری به عنوان پادشاه معرفی گردید اما در آن زمان اغلب یاران جومونگ از پادشاه جدید جدا شدند و او را ترک نمودند. این بین اویی جز معدود افرادی بود که به پادشاه یوری وفادار باقی ماند. ژنرال اویی به همراه ژنرال بوبونو تا آخر عمر خود به شاه یوری خدمت کردند. در جنگ بین گوگوریو و یانگمک که حدود 14 سال قبل از میلاد رخ داد، اویی کشته شد و داستان زندگی او به پایان رسید.
بزرگ ترین کتابها به یک دلیل کلاسیکها هستند. به این دلیل که توسط بزرگترین ادیبان زمان خود نوشته شده اند. آنها دارای مضامین، نقشها، تجارب، احساسات و جوانب فکری که هنوز به زندگی امروزه هم مربوط هستند. برخی از آنها به شدت الهام بخش تر از داستانهایی با ژانرهای امروزیاند.
اگر عاشقانه اهل مطالعه هستید، لیستی عالی برای مطالعه اینجاست. اگر چندان اهل مطالعه نیستید، اینجا ۱۰ دلیل برای اینکه عاشق مطالعه باشید را جمع آوری کرده ایم.
هر کس باید حداقل یک بار این ۳۰ کتاب را خوانده باشد؛ بعضی از این کتابها کلاسیکاند و برخی غولهای امروزی. همه آنها به قدری ارزشمند هستند که حداقل یکبار در زندگی باید خوانده شود!
30 کتابی که باید حداقل یکبار در زندگی بخوانید!
۱- کشتن مرغ مینا، اثر هارپر لی
منتشر شده در سال ۱۹۶۰، این اثر کلاسیک بی انتها به کاوش رفتارهای انسان و وجدان مشترک مردم Deep South در اوایل قرن ۲۰ میلادی میپردازد. شوخ طبعی لطیف، دشمنی، ریاکاری، عشق و بیگناهی موجود در آن باعث به وجود آمدن یکی از بهترین رمانهای تاریخ شده است.
۲- 1984، اثر جورج اورول
اگرچه مدتها از سال 1984 میلادی میگذرد، اما این کتاب بیانیهی سیاسی شاخصی در رد نظامهای تمامیتخواه (توتالیتر) و کمونیسم شمرده میشود. «جهان اورولی»، اصطلاحی است که بهصورت خلاصه توتالیتاریسم و نظامهای سرکوبگر را توصیف میکند. 1984 نوشته سال 1949 است که داستان وینستون اسمیت را روایت میکند؛ فردی که در سال 1984 زندگی میمیکند و بیانگر نماد یک شهروند عادی دگراندیش در دنیاهای اورولی است.
۳- هری پاتر و سنگ جادو، اثر جی.کی. رولینگ
میخواهم شرط ببندم که اسم هری پاتر را شنیدهاید؛ اما کتابهایش را خوانده اید؟ همانطور که هری پاتر سفرش را به دنیای جادویی شروع کرد، شما نیز به او بپیوندید. به گونه ای که او زندگی که گذراند را جشن گرفت. به هاگوارتز سر بزنید، از کاراکترهای مورد علاقهتان دیدن کنید و به تماشای بزرگ شدن هری پاتر در درون یکی از مشهورترین رمانهای دنیا بنشینید.
سرزمین میانی فوق العاده است؛ جهان خیالی متمایل به توسعه که پر شده از آشفتگیها، قهرمانها، شیطان و پاکی است. اگرچه تلاش فرودو بگینز به نظر بی فایده است، اما این سه گانه داستان بلندی از امید به پیروزی در اوج ناامیدی است.
۵- کتاب گتسبی بزرگ، اثر اسکات فیتز جرالد
منتشر شده در سال ۱۹۲۵، داستان آدمهای تازه به دوران رسیدهای را نقل میکند که به تدریج دچار فروپاشی و فساد میشوند. فیتز جرالد در این رمان با طنزی سیاه و نثری ساده زوال رؤیای آمریکایی را به تصویر میکشد. این رمان از آثار برجسته ادبیات امریکا در قرن بیستم به شمار میرود.
۶- غرور و تعصب اثر جین آستین
یکی از معروف ترین رمان های تاریخ، غرور و تعصب است که درباره اظهار عشق دو انسان متضاد به یکدیگر در دنیایی که رفتار و ادب فوق العاده با اهمیتاند میپردازد. جالب است که بدانید فیلم Pride & Prejudice از همین کتاب ساخته شده است.
۷- خاطرات یک دختر جوان، اثر آن فرانک
ماندگار و عمیقا تاثیرگذار؛ کتاب خاطرات یک دختر جوان به قلم آن فرانک نوشتههای یک دختر جوان یهودی است که در تابستان 1943 در بحبوحهی جنگ جهانی دوم در وحشت از نازیها مجبور شد همراه با اعضای خانوادهاش در شهر آمستردام به زندگی مخفی روی آورد.
۸- کتاب دزد، اثر مارکوس زوساک
کتاب دزد، رمانی پیرامون زندگی دختری نوجوان به نام «لیزل» است که در دوران آلمان نازی و جنگ جهانی دوم زندگی میکند. لیزل فرزند زنی کمونیست است که مادرش به اردوگاه کار اجباری فرستاده شده و اکنون تحت سرپرستی خانوادهای دیگر قرار دارد. لیزل که علاقهی فراوانی به خواندن کتاب دارد خود را با دزدیدن کتابهای مختلف و مطالعهی آنها سرگرم میکند. این رمان نشاندهنده اتفاق افتادن شجاعتی کمیاب و دوستی در وضعیتی به شدت غیرمحتمل است.
۹- هابیت، اثر جی .آر .آر تالکین
اگرچه فیلمها به روشنی طولانی هستند، اما هابیت در واقع به عنوان کتاب کوتاهی برای کودکان نوشته شده است! برای اولینبار با شخصیتهای مورد علاقهتون در حین گذشت بیلبو بگینز از سرزمینهای میانی به سمت اژدها دیدن کنید.
۱۰- زنان کوچک، اثر لوییزا می الکات
به چهار خواهری بپیوندید که هرکدام نقاط برجسته شخصیتی خود را دارند؛ آنها از دوره زیبای قرن 19 و در انگلستان از راه میرسند. کشمکشهای آنان را درک کنید و از نقصهای آنان لذت ببرید که چگونه به زنانی قدرتمند تبدیل میشوند.
۱۱- فارنهایت 451، اثر ری برادبری
کتابها ممنوعاند؛ و این شخصیت اصلی داستان است که مسئولیت سوزاندن تک تک کتابها را برعهده دارد. این کتاب اغلب با کتاب 1984 جورج اورول مقایسه میشود؛ دنیای خیالی و آشفته ری برادبری بیانگر اغتشاشات و اعتیاد جامعه غربی، و همچنین وابستگی آنان به رسانهها و عقاید خاص خود است.
۱۲- جین ایر، اثر شارلوت برونته
جین ایر معروفترین اثر شارلوت برونته، نویسنده انگلیسی است. این کتاب، روایتگر دختر یتیمی به نام جین ایر است که نمیتواند زندگی کسالتبار خود را تحمل کند و با اعتقاد کامل به فضیلتهای اخلاقی قدم به اجتماع میگذارد. جین ایر که در یک پرورشگاه بزرگ شده، به عنوان معلم سرخانه به خانهای اشرافی میرود. ارباب مرموز خانه، آقای روچستر، با او رفتاری عجیب دارد، کم کم اتفاقاتی در این خانه میافتد که جین متوجه علت آنها نمیشود….
۱۳- مزرعه حیوانات، اثر جورج اورول
نوشته شده در 1945، این رمان زبانی ساده، روان و طنزآمیز دارد. در جایجای این کتاب بهکرات با کاراکترهایی آشنا میشویم که هریک سمبل طبقه یا قشر خاصی از جامعه هستند. اورول در این رمان برای به تصویر کشیدن هر یک از این طبقات و قشرها، از حیوانات استفاده کرده است.
۱۴- بر باد رفته، اثر مارگارت میچل
در جنوب، حین جنگ داخلی، این احتمال وجود دارد که اگر عاشق فیلم بر باد رفته باشید، عاشق کتابش نیز خواهید شد. اگرچه شخصیت اصلی این رمان و جهانی که وی در آن زندگی میکند غم انگیز است، اما از نظر خوانندگان، این رمان بیانگر سرنوشتی عادلانه است؛ چراکه نهایتا اسکارلت و جنوبیها، هردو شکست میخورند.
۱۵- کتاب ناتور دشت، اثر جی. دی. سلینجر
ناطور دشت مشهورترین اثر نویسنده آمریکایی جروم دیوید سالینجر است. هولدن کالفیلد شخصیت اصلی ناتور دشت در نظرسنجی مجله کتاب عنوان دومین شخصیت ادبی جهان را به دست آورد. ناطور دشت، حکایت جوانهای جستجوگری است که به دنبال مفهوم واقعی زندگی و زنده بودن می روند. گاهی موفق. گاهی ناموفق. در هر صورت، همرنگ جماعت نمی شوند حتی اگر به قیمت خوبی برایشان تمام نشود.
۱۶- کارتنک شارلوت، اثر ای بی وایت
با شارلوت همتیمی شوید؛ داستانی صمیمی و بخشاینده از عنکبوت، و گیاه سرخس، و دختر کشاورزی تلاش میکند تا از صبحانه شدن یک بچه خوک جلوگیری کند. کارتنک شارلوت یک یادآوری قانع کننده برای تعجب در شگفتیهای ساده زندگی روزمره است. و همچنین مهربان بودن با همه مخلوقات.
۱۷- شیر، جادوگر، و کمد، اثر کی.اس.لوییس
دنیای افسانهای مشهور دیگر؛ نارنیا خانه صدها مخلوق باشکوه است که هرکدام از جایی سر چشمه گرفته شدهاند؛ رمانی اخلاقی و معنوی است. اجازه میدهد تا تخیلتان با ورود به کمد وحشی شود و از شخصیتهای مشهور ادبی تاریخ دیدن کنید. این فیلم با نام افسانه نارنیا نیز در سال ۲۰۰۵ ساخته شد.
۱۸- خوشه های خشم، اثر جان اشتاین بک
منتشر شده در سال ۱۹۳۹؛ این رمان در حین مشکلات اقصادی زمانه خود، خانواده اکلاهامی فقیری را دنبال میکند که به دنبال این شرایط مجبور هستند تا به کالیفرنیا مهاجرت کنند. آمریکا را در یک داستان تجربه کنید؛ جایی که مردم به دو بخش دارا و ندار تقسیم میشوند، به دو بخش قدرتمند و ضعیف.
۱۹- سالار مگسها، اثر ویلیام گلدینگ
این رمان کلاسیک بیانگر زندگی پسرانی سقوط کرده از هواپیمایی در جزیره ای دور افتاده است که کم کم مانند جزیره، آنان نیز به سمت وحشی گری پیشین اجداد خود بر میگردند؛ و زندگی زیبا و لذت بخش در این جزیره، برای آنان به کابوسی بدوی و بیرحمانه تبدیل میشود.
۲۰- بادبادک باز، اثر خالد حسینی
داستانی از دوستی واقعی؛ بادبادک باز بیانگر داستان پسری به نام امیر است که تلاش میکند تنها دوست حقیقی که تاکنون داشته است را بجوید؛ باوجود تمام تفاوتهای قومی و مذهبی که در کابل افغانستان آن دو را از هم جدا میکردند.
۲۱- موش ها و آدم ها، اثر جان اشتاین بک
موش ها و آدم ها داستانی پیچیده از یک رابطه دوستانه بین دو کارگر مهاجر است: جورج میلتون و لنی اسمال، در کالیفرنیا. به تماشای گسترش دوستی آنان به عنوان دو همکار که بهدنبال رویاهای ساده خود، مبنی بر داشتن خانه و حیوانات اهلی خود هستند بنشینید
۲۲- داستان دو شهر، اثر چارلز دیکنز
به دنبال حبس هجده سال زندانی سیاسی، آقای منت از زندان آزاد شده و به همراه دخترش «لوسی» به انگلستان باز میگردد. آنجا دو مرد بسیار متفاوت از هم عاشق «لوسی» میشوند و داستان، درهم آمیخته با عشق و فدارکاری میشود.
۲۳- رومئو و ژولیت، اثر ویلیام شکسپیر
احتمالا مشهورترین داستان عاشقانهای است که تاکنون نوشته شده؛ رومئو و ژولیت حماسهای تراژیک است که به بررسی سرمستی حاصل از آرزو و فاجعه حاصل از انتقام میپردازد.
۲۴- راهنمای مسافران مجانی کهکشان، اثر داگلاس آدامز
یک مجموعه کمدی، علمی تخیلی نوشته شده توسط داگلاس آدامز است. داستان از آنجا آغاز میشود که مأموران یک شرکت ساختمانی میخواهند منزل آرتور دنت را خراب کنند؛ چراکه بر سر راه یک بزرگراه که قرار است بهزودی ساخته شود قرار گرفتهاست؛ ولی دنت با دراز کشیدن در مسیر بولدوزرها از این کار جلوگیری میکند! در این هنگام، فورد پِرِفِکت که دوست آرتور است (و در اصل از سیارهای دیگر برای تحقیق به زمین آمده) به دیدن او میآید تا به او هشدار دهد که دنیا در حال تمام شدن است
۲۵- بلندی های بادگیر، اثر امیلی برونته
بلندیهای بادگیر در سال 1847، یک سال قبل از مرگ نابهنگام نویسندهاش منتشر شد؛ داستانی پرشور و هراسناک از عشق است که در آن رقابت و انتقام، کاترین ارنشو و پدرش را که در شرایطی متفاوت نسبت به یکدیگر به بلوغ رسیدند دنبال میکند.
۲۶- به رنگ بنفش، اثر آلیس واکر
آلیس واکر میگوید: جهالت بزرگترین دشمن ماست. وی میافزاید: فکر میکنم «رنگ بنفش» با عشق در ارتباط است؛ ما نیاز به ارتباط داریم. داستان به بیان زنگی سِلی جکسن، دختر نوجوان سیاهپوستی میپردازد که پدرش فرزندان او را به خانواده ساموئلها میفروشد. خود او را نیز به آلبرت جانسن گلاور، مرد سیاهپوست بیوهای واگذار میکند، که در پی خواهر «سلی»، «نتی» (بوسیا) بوده است.
۲۷- آلیس در سرزمین عجایب، اثر لوییس کارول
عجیب و کنجکاو؛ آلیس در سرزمین عجایب به کشف پتانسیل تخیل و واقعیت داستان میپردازد. اگر طرفداری فراری، از دنیای واقعی هستید، قطعا این کتاب برای شما نوشته شده است.
۲۸- فرانکنشتاین، اثر مری شلی
ترکیبی از وحشت و دلهره؛ داستانای محتاطانه و رمانی عاشقانه؛ فرانکشتاین شبیه هیچ داستان دیگری نیست. مری شلی آن را زمانیکه تنها هجده سال داشت نوشت. خوانندگان خود را به تکاپو واداشت تا از خودشان سوالاتی ابتدایی بپرسند: چه ما را تبدیل به انسان کرده؟ ما چه چیز به عنوان موجودات زنده به دیگران بدهکاریم؟ علم تا چه حد می تواند مرزهای طبیعت را جابهجا کند؟
۲۹- ماجراهای هاکلبری فین، اثر مارک تواین
منتشر شده در سال 1884؛ ماجراهای هاکلبری فین داستانی عمیق و پیچیده از دوستی است؛ از دوران جوانی و تغییر هنجارهای اجتماعی.
۳۰- سلاخ خانه شماره پنج، اثر کورت ونه گات جونیور
اگرچه ونه گات خودش پذیرفته است که تعداد کاراکترهای کتاب کماند و اتفاقات معدودی هم در داستان رخ میدهد، اما تاثیر این رمان غیرقابل انکار است.
به زندگی سفر خواهیم کرد که شخصیت اصلی داستان، بیلی پیلگریم به تجربه نسبتا یکتایی از جنگ جهانی دوم میپردازد. وی از سیاره خود، ترلفامادور دزدیده میشود و به زمین میآید. اثری فاخر و عمیقا بامزه؛ این داستان میتواند ما را از جنگ و کشت و کشتاری دلسرد کند که قدرتمندان جهان، مردم را به آن وارد میکنند.